سفارش تبلیغ
صبا ویژن







































صدای تاریخ

  چهرشنبه سوری

 

تاریخچه چهارشنبه سوری

ابو جعفر نرشحی، مورخ سده سوم در کتاب تاریخ بخارا به این جشن پرداخته است. به شهادت وی، در زمان منصور بن نوح از شاهان سامانی، اواسط سده چهارم این جشن به نام جشن سوری بر قرار بوده است. در این متن آمده شاه سامانی در زمانی که سال هنوز پایان نیافته بود این جشن را با آتش زدن بر پا کرد و همچنین این جشن طبق عادت و رسم قدیم بود که اشاره به کهن بودن این رسم و سنت دارد.

قبل از هجوم تازیان به ایران یک مراسمی هم به نام آتش روی بام خانه نیز رواج داشته که صبح نوروز انجام میگرفته

به آتش چهارشنبه سوری نباید فوت کرد و خاکسترش را سر ِ چهارراه می‌ریزند.

زمان چهارشنبه سوری

اما بر پایه ی پژوهش های انجام شده ، زمان باستانی « جشن سوری» را می توان در این سه گاه باز جست :

-1 شب بیست و ششم از ماه اسفند ، یعنی در نخستین شب از پنجه ی کوچک.

2-. نخستین شب پنجه ی بزرگ یا پنجه ی وه که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز «جشن همسپهمدیم» (آخرین گاهنبار سالانه(

 

3-. دیدگاه سوم ، شب پایانی سال است که ارجمندترین روز « جشن همسپهمدیم» و جشن آفرینش انسان است .

برخی را باور این است که با در نظر آوردن واژه ی « چهارشنبه » که بر آمده از فرهنگ تازی و سامی است ، پس « چهارشنبه سوری » ارمغانی از سوی تازیان است ، چرا که همانگونه که می دانیم ، در ایران باستان هر روزی نامی ویژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامیاد روز و … ) و نشانی از بخش بندی امروزین چهارهفته ایی و نام های آنان به چشم نمی خورد .

دوازده ماه سی روزه نسبت به سال شمسی پنج روز کمتر دارد. برای جبران این تاخیر و حساب کبیسه آن پنج روز را به شنج عنوان گاثاها از سرودهای زرتشت ، می نامیدند. در یکی از چند شب آخر سال ، ایرانیان جشن سوری را که عادت و سنتی قدیم بود با آتش افروزی بر پا می کردند. و چون مفهوم هفته و نام گذاری آن وجود نداشته نمی توانست چهارشنبه سوری نام بگیرد. تقویم کنونی ، بعد از ورود اعراب به ایران رواج یافت. در فرهنگ اعراب چهارشنبه یا یوم الارباع نحس و نامبارک است. بی گمان سالی که این جشن به شکلی گسترده بر پا بوده ، مصادف با شب چهارشنبه شده و چون در روز شمار اعراب ، چهارشنبه بدیمن بوده، از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و بدین وسیله می کوشیدند تا نحوست چنین شبی و روزی را دور کنند.

چهارشنبه سوری

 ()

 معنای سوری

واژه سوری فارسی، در پهلوی به گونه سوریک(Surik) صفت است. چون سور (Sur) به معنی سرخ و ایک (Ik) پسوند صفت می باشد به معنی سرخ و سرخ رنگ است چنانچه گل سوری به معنی گل سرخ است. به این جشن از آن جهت سوری گفته اند که عنصر اصلی مراسم آن، افروختن آتش سرخ بوده است.البته « سور » به چم (معنی) « میهمانی » هم در فارسی به کار رفته است. بر پا داشتن آتش در این روز نیز گونه ای گرم کردن جهان و زودودن سرما و پژمردگی و بدی از تن بوده است . در گذشته جشن های آتش کاملا" حالت جادویی داشته و بسیار بدوی بوده است . چگونگی این جشن ، همسانی و مانندگی های فراوانی به جشن سده داد

بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود، نه روزهای هفته را. استاد پورداود در این باره می نویسد :  آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است ( ... ) شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبهً سال، پس از اسلام رسم شده است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند ( ... ) روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده : والاربعاء یوم ضنک و نحس.  این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند. 

در باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. سفر نبایستی کردن شب چهارشنبه، به احوال پرسی مریض نبایستی رفت. و منوچهری گوید:    

 چهارشنبه که روز بلاست باده بخور      به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد

سوم چهارشنبه سوری

قاشق زنی؛ جوانان اعم از دختر و پسر و بیشتر دختران کاسه و قاشقی به دست گرفته و همراه کودکان و نوجوانان به در منازل همسایگان می رفتند و از آنان درخواست هدیه می کردند. چادر به گونه یی روی سر قرار می گرفت که دختر شناسایی نمی شد. معمولاً خوراکی های شفابخش طلب می کردند. فالگوش؛ جوانان در سر گذر و چهارراه مردم می ایستادند و کلیدی زیر پای شان قرار می دادند و گوش هایشان را تیز و نیت می کردند. اولین کلماتی را که از رهگذران می شنیدند با نیت خود مطابقت می دادند و پاسخ خود را دریافت می کردند. آرزوی خوشبختی در سال جدید نیت هر فردی بود که فالگوش می ایستاد.
آتش افروزی؛ مشهورترین رسم چهارشنبه سوری بود که در تمام ایران و حتی ممالک همجوار شایع و گسترده بود. هر کس به فراخور توان خود خرمنی از آتش تهیه کرده و از روی آن می جهد تا به سرور و بهجت دست یابد. فال کوزه؛ بیشتر در میان زرتشتیان جریان دارد که براساس آن می خواهند از آینده شان خبردار شوند. سایر رسوم چهارشنبه سوری عبارتند از «پختن آش چهارشنبه سوری»؛ «نقاره زدن»؛ «عبور از زیر توپ مروارید»؛ «نمک دادن» و «شکستن کوزه و ظروف کهنه» و... شال اندازی؛ یا کجاوه اندازی رسمی است که در آذربایجان برگزار می شد به این ترتیب که فرد جوانی که تازه ازدواج کرده شالی را از پشت بام خانه به نحوی که دیده نشود به خانه نامزدش می اندازد. صاحبخانه هدیه یی که غالباً شامل پیراهن است به شال می بندد و جوان آن را بالا می کشد. آجیل هفت مغز هم از جمله هدایای این رسم است. سفره حضرت خضر؛ در شیراز پهن می شد و محتوای فرنی؛ شیر؛ گلاب؛ کلوچه؛ مسقطی؛ قوتک؛ سوهان؛ شیرین پلو؛ شمع؛ سبزی؛ گندم؛ نمک؛ سکه و لولهنگ پر از آب بود و امروزه به طور پراکنده برگزار می شود.
برخی از رسوم مانند آتش افروزی در کردستان باشکوه تر از نقاط دیگر برگزار می شود که شعله های آتش تا صبح روشن است. پختن و خوردن شیربرنج و شیرین پلو نیز در چهارشنبه سوری در کردستان رایج بود.

 

بوته افروزی:

چهارشنبه سوری

 

در ایران رسم است که پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که ازپیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج  “گله” کپه می کنند. با غروب آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های افروخته می پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی را به هستی خود ببخشند.مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خوانند                       

                                  زردی من از تو ، سرخی تو از من                                 

غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا

                      ای شب چهارشنبه ، ای کلیه جاردنده ، بده مراد بنده

 

منابع:

 1- تاریخ بخارا؛ نرشخی؛ ترجمه و تصحیح مدرس رضوی؛ چاپ دوم؛ تهران 1351؛ ص 37
2- المحاسن و الاضداد؛ جاحظ ابوعثمان؛ ترجمه و تصحیح محمدعلی خلیلی؛ انتشارات ابن سینا؛ تهران 1343؛ص277

3. سدیدالدین محمد عوفی، جوامع الحکایات، چاپ افست، ص 33.

4. لسترنج، سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، ص 85.6

5- تاریخ و نوروز و گاهشماری ایرانیان؛ رضایی؛ ص 120

 

 


نوشته شده در سه شنبه 88/12/25ساعت 12:7 صبح توسط کوروش فروهر| نظرات ( ) |