سفارش تبلیغ
صبا ویژن







































صدای تاریخ

جشن مهرگان

فریدون چون شد بر جهان کامکار               ندانست جز خویشتن شهریار

به روز خجسته سر مهر ماه                      به سر بر نهاد آن کیانی کلاه

کنون یادگار است از او ماه مهر                  بکوش و برنج، ایچ منهای چهر

                                                                                                       «فردوسی»

مهرگان آغاز نیمه دوم سال ویا اعتبار ی آغازسال هخامنشی و فصل پاییز ومهرگان وحلول خورشید در برج میزان می باشد . شاید بتوان گفت که دوران هخا منشی، این جشن بیشتر وتوجه به آن افزون تر از نوروز بود. به وسیله ی روایات مورخان قدیم یونان و روم در باره ی این جشن آگاهی ها ی فرادست است که در باره ی نوروز نیست پیش شروع به اصل گفتار ،در آغاز به دو نکته اشاره می شود نخست نام مهرگان است مهر به گونه ای که خواهد آمد ،به شکل میترا ،نام یکی از مورد توجه تر ین و بزرگترین ایزدان هند و ای رانی که در هزار سال پیش از میلاد ،یادش در سنگ نوشته ای آمده . در اوستا سرودی زیبا و بلند به وی منسوب است و در آثار کهن سانکریت ،به ویژه وِداها وکهن ترین جزء آن ریگ وداها

اهمیت مقامش اشاره شده است.

در اوستا مهر بزرگ تر ین ایزدان است ودر مقدمه ی مهر یَشت آمده که اهورا مزدا وی را بزرگی و شکوه و توانایی همقدر و هم سنگ خود آفرید. این ایزد در سان سکریتmitra ودراوستاmitharaودرپهلویmitr آمده است.به گفته یوستی به معنی و مفهوم را بطه و پیوندی است میان روشنایی محدث ونور و فروغ ازلی .مهر به معنی دوستی ومحبت است، به معنی پیشرو و دوستی و داور بزگ می باشد . ایزد مهر به عنوان یک داور و مجری عدالت و موکل بر پیمان وعهود مردم نظارت در عمل خود می نماید .

کهن ترین سند مکتوب ترین که نام این خدای کهن هند وایرانی در آن ثبت و به ما رسیده است .

 در الواح گلینی است متعلق به 1400 سال پیش از میلاد.به سال 1970 میلادی در کا پوتو کا از شهر های آسیای صغیر،در محلی به نام بغازکوی-الواحی گلین پیدا شده است پیدا شد.

مهر روشنایی و انوار زرین خور شید است.پیش از آنکه خورشید از پس کوه هرا سر بر کشید ، وی با جامه ی زرین و زینت ها یش از آن بلدی کو ه به نگرش همه ی کشور های آریای می پردازد.

در بند 15-از هفت کشور یاد می شود که مهر با آن همه دیدگانش نگران آن جاست.

ای مهر، این سرو دها ی ما را بشنو ستایش وعبادات ما را بپذیر ،کام ما را روا کن. فدیه و نیاز مان را قبول کن کام ما را روا کن.وفدیه نیازمان را قبول کن و میان این جمع دوستان فرود آی.

آنچه خواستاریم: پیروز ی ،کامرانی ،نعمت ،نیک نامی،آسایش وجدان و در ک علم و معرفت وتمیز کامل است.جا یگاه مهر به وسعت سرار زمین است . سرود ویژ ه اش مهر یشت یا ستایش مهر است.

جنگ آوری و دلیر ی او نمایان است. در دوران دوم شاهنشاهی خشایار شاه به بعد –دو ایزد بزرگ آریایی دو باره مورد اقبال و گرایش فراوان قرار گرفتند:مهر و آناهید یا آناهی ها، چنانکه از سلمان فارسی

 نقل است که خداوند یا قوت را در نوروز و زبر جد را در مهرگان برای زینت بندگان پدید آورد.

نقل مورخان یونانی در باره ی جشن مهرگان در دوران جشن مهرگان در و دوران هخامنشی،همانندی مراسم نوروزی و مهرگان،بار عام های در بار ی و هنگام وصول خراج،هدایا وآداب جشن مهرگان، شرح ثعالبی از مراسم جشن مهرگان در زمان ساسانیان،تمثیل وکنایه ی هدیه ی دو قطعه ذغال از سوی موبدان ،نواها والحان ویژه ی موسیقایی در مهرگان.گل تقدیم شما

نوشته شده:خانم رسولی آذر

منابع:

1-کتاب روز شماری در ایران باستان و آ ثارآن باستان در ادبیات پار سی : نگارش دکتر معین به ضمیمه ی رساله ی نو روز وسی روز ماه به قلم محسن فیض کاشانی .تهران 1325.انجمن ایران شنا سی .

2-جشن ها ایران باستان:نگارش سر گرد مراد اورنگ.تهران .1335.شمسی

3-فرهنگ ایران باستان:بخش نخست،نگارش پورداوود.تهران1326.نشریه فرهنگ ایران باستان

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/7/29ساعت 12:59 صبح توسط کوروش فروهر| نظرات ( ) |

لوتوس آبی

درآثار زردشتیان مژده ظهور«سوشیانت» بوختار یا بختار داده شده است.

زردشتیان قدیم دختران خویش را در چشمه های آب روانی که بر سطح آنها گلهای نیلوفر آبی گسترده است.

 آب تنی و شست وشوی می دادند و معتقد بودند که سرانجام یکی از دوشیزگان از تخمه یا فره زرتشت بارور

خواهد شد. وسوشیانت نجات بخش را به دنیا خواهد آورد. دوشیزه ای که سرانجام با رورشد میترا و«مهر» را بدنیا آورد.آنا هیتا،آناهید نامیده شد که به معنای بی نقص، بی عیب،بی لکه است،مهریان وزردشتیان مروارید را که محترم شمرده اند در صدف پرورش می دادند. ونماد گل نیلوفرنیز به دین بودا راه یافت.

برخی پنداشته اند: که مهر خود را با برگ درخت انجیر پوشانده است. لذا نان وشراب در دین مهر مقدس شمرده می شوند.و عیسویان چند قرن بعد همین نماد ها را در مراسم شام آخر کلیسا بکار برده اند

نیلوفر ابی (لوتوس) در میان ادیان مختلف ، نماد تولد دوباره است . علاوه بر این  نماد درستی ،خوبی ، زیبایی، خوشبختی، ارامش و روشنی نیز می باشد . هنرمندان چینی و ژاپنی در آثارشان در بسیاری از آثار هنریشان ،این گل را به تصویر کشیده و نقش آنرا به منظور چاپ بر روی تکه های چوب حک می کرده اند . در هندوستان نیز ، نیلوفر ابی ،مایه اصلی  حکاکی های هنرمندان را به عنوان طرحی والا و زیبا  را تشکیل می دهد.

نیلوفر آبی  ، حضوری همیشگی در میان نمادهای بسیاری از ادیان قاره اسیا به خصوص ادیان برآمده از  کشور هندوستان دارد. و از همین رو است که گل نیلوفر ابی در میان پیروان  مذاهب هندوئیسم و بودیسم به نمادی برای نشان دادن  بیداری آدمی و گام برداشتن او در مسیر حقیقت روحانی زندگی تبدیل شده است.  اگر چه تعریف این دو مذهب از این گل تا حدودی با هم متفاوت است ولی  هر دوی این مذاهب اهمیت زیادی به این گل می دهند. از اینرو امروزه نیز معنای این گل ارتباط نزدیکی با نمادها و مفاهیم دینی دارد. 

نیلوفر ابی بیانگر زندگی در معنای عام وکلی آن است. این گل در گل و لای مرداب رشد کرده و سرانجام به نهایت زیبایی می رسد ،درست همچون آدمی که روز به روز  تکامل یافته  و زیباتر می شود . از اینرو نیلوفر ابی در حقیقت  بیانگر مشقت و رنج آدمی در دنیا بوده   و از آن برای وصف مردمانی استفاده می شود که دورانی سراسر محنت را پشت سر گذاشته و به سوی ارامش در حرکتند. این مردمان نیز  همچون گل نیلوفر از کف مرداب برآمده و در طول زندگی به موجودی زیبا و مملو از حیات ، تبدیل می شوند .

منابع:

1. مری بویس، زرتشتیان عقاید و باورها، ترجمه عسکر بهرامی، انتشارات ققنوس، چاپ اول، 1381، ص 54
2.مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ترجمه: همایون صنعتی زاده، انتشارات توس، چاپ اول، 1374، ج1، ص 398.
.3معین، محمد، مزد سینا و ادب پارسی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 2535، ج اول، ص 128، 115.

 



نوشته شده در شنبه 88/7/25ساعت 4:23 عصر توسط کوروش فروهر| نظرات ( ) |

تپه میل که از آن آتشکده بهرام و آتشکده ری نیز نام برده می‌شود از آثار دوره ساسانیان در شهرری است. گمان می‌رود که این بنا آتشگاه بهرام گور بوده باشدbahram

تپه میل (آتشکده بهرام) در جنوب شهرری در حدود12 کیلومتری جنوب شرقی شهر ری به سوی ورامین بر بلندای تپه‌ای پهناور در روستای قلعه‌نو بقایای کاخ یا آتشکده‌ای واقع است که به تپه میل مشهور گردیده و آن به سبب دو پایه بزرگ بنا می‌باشد که از دور شبیه به میل است.

جهت بنا به صورت شرقی و غربی است. در جبهه شرقی ایوانی با چهار ستون مدور بوده. بخشی از بنای آتشکده ری در زمان حمله اسکندر به ایران خراب شد و تنها قسمتی از بنای چهارطاقی و زیبای این آتشکده به صورت دو میل باقی ماند. بیشتر قسمت‌های غربی بنا از میان رفته، در بخش زیرین مجموعه یک راهروی کم ‌پهنا وجود دارد که سراسر طول بنا را طی می‌کند. بقایای معماری تپه معماری میل دارای ساختاری، تشکل از گل،

منبع: ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد


نوشته شده در جمعه 88/7/24ساعت 1:48 صبح توسط کوروش فروهر| نظرات ( ) |

چه رابطه ای میان مجوسیت ،‌ زرتشتیت و ادیان دیگر وجود دارد‌؟‌
پاسخ :
برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید به تفاوتی که میان آیین زرتشت و مجوس وجود دارد اشاره کنیم. اگر چه زرتشتیانی که امروزه می‌شناسیم، همان مجوسیانی می‌باشند که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آنها را به عنوان اهل کتاب معرفی فرموده، ولی باید به این نکته توجه کرد که در منابع روائی شیعه و سنّی، نبوت زرتشت به صورت صریح مورد تأیید قرار نگرفته است و اهل کتاب بودن مجوسیان به دلیل وجود پیامبر دیگری است که نام او به درستی ضبط نشده است. شیخ صدوق روایت می‌کند:«از مجوس جزیه گرفته می‌شود، زیرا پیامبر اکرم فرمودند: در مورد آنان مانند اهل کتاب رفتار کنید، زیرا آنان پیامبری به نام دامسب داشتند که به قتل رساندند و کتابی به نام جاماسب داشتند که بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود که سوزاندند.»[1]
البته سند این روایت موثق نیست و در چند روایت مشابه، نام پیامبر مجوس «جاماسب» است و نامی از «دامسب» برده نشده است. به هر حال از نظر فقهی و تاریخی اهل کتاب بودن مجوس مشهور و مسلم بوده است.
به این ترتیب آئین مجوس که مسلمانان به هنگام ورود به ایران با آن مواجه شدند، دین خالصی نبود. بلکه آمیزه‌ای از آموزه‌های زرتشتی، زروان و تعالیم مغان بود، مغ‌ها که ریشه در بین النهرین داشتند از زمان مادها متولیان امور مذهبی مردم شده بودند. مغان بخشی از تعالیم خود را از بین النهرین که مرکز بعثت انبیای بزرگ الهی بود، گرفته بودند به این ترتیب مجوسیانِ روزگار ساسانی، وارث یگانه پرستی، عقیده به معاد و بهشت و دوزخ، عقیده به منجی و مانند آن از یک سو، و حجم عظیمی از افسانه‌ها و اساطیر و مراسم دست‌وپاگیر مذهبی و تطهیر، از سوی دیگر شده بودند. پس آئین مجوس آئین مستقلی نبود تا بتواند بر ادیان دیگر تأثیر قابل توجهی داشته باشد، ولی دین پژوهان غربی، تأثیر آئین زرتشت را بر ادیان دیگر به ویژه آئین یهود و آئین بودا پذیرفته‌اند و دلیل آن را دو چیز می‌دانند: 1. قدمت آئین زرتشت 2. حمایت سه امپراطوری بزرگ جهان باستان از آن.
یکی از محققین مشهور مطالعات ایرانی در مورد زرتشت که زمان زندگی او را بین 1100 تا 1200 پیش از میلاد تخمین زده‌ است، می‌نویسد:«زرتشت نخستین کسی بود که آموزه‌های داوری دربارة افراد، وجود بهشت و دوزخ و رستاخیز و تن پسین، داوری فرجام همگانی و زندگانی جاوید برای روان و تن نو پیوسته را به مردمان آموخت. این آموزه‌ها از رهگذر وامگیری آنها توسط یهودیت، مسیحیت و اسلام، اصول آشنای اعتقادات بیشتر مردمان جهان شده‌اند.»[2]هم‌چنین ایشان آئین زرتشت را نخستین دین وحیانی مستند می‌داند.
و هم‌چنین در مورد دلیل دوم تأثیر کیش زرتشت بر ادیان بعدی می‌نویسد:« کیش زرتشتی که بیش از سه هزار و پانصد سال پیش، در فرهنگی متعلق به عصر مفرغ و در استپ‌های آسیا سربرآورده، دین حکومتی سه شاهنشاهی قدرتمند ایرانی (هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان) بود که یکی پس از دیگری پدیدار آمدند وازین سبب سده‌های متمادی دارای قدرت و ثروت دنیوی بود. از این رو آموزه‌های اصیل متعالی آن کیش بر سراسر خاورمیانه، یعنی ناحیه‌ای که در آن یهودیت گسترش یافت و مسیحیت و اسلام پا به عرصة وجود گذاشتند، اثر نهاد. به سوی خاور نیز تا هند شمالی توسعه یافت و درآنجا کیش زرتشتی در تکامل مهایانة کیش بودایی مؤثر افتاد.»[3]
البته وجود تشابه در آموزه‌های اسلام و زرتشت دلیل بر تأثیر پذیری از یکدیگر نیست و روش تجربی دین پژوهان غربی و عدم اعتقاد دینی برخی از آنان سبب می‌شود تا سرچشمة وحیانی عقایدی مانند معاد و بهشت و دوزخ را انکار کنند و حتّی ادیان آسمانی را متأثر از یکدیگر بدانند. اگر وحی را به عنوان منبعی مستقل در اخذ دانش آسمانی می‌پذیرفتند، می‌توانستند هر یک از پیامبران صاحب شریعت را در بیان مسائل مربوط به معاد و جهان آخرت مستقل بدانند. به هر حال آنان معتقدند پس از اینکه کوروش، بنی اسرائیل را از زندان بخت النصر آزاد کرد، تعداد زیادی از آنان به ایران آمده و از کیش زرتشت که دین حکومتی هخامنشی بود، تأثیر پذیرفتند. عقیده به منجی را، یهودیان در همین دوران و مسیحیان در ادوار بعدی از عقیده به سوشیانت که منجی آئین زرتشت است از زرتشتیان گرفتند.همچنین محتمل می‌دانند که آئین بودای مهایانه نیز عقیده به مای‌تریه یا منجی بودایی را از آموزه‌های زرتشتیان اخذ کرده باشند. برخی نیز زرتشت را شاگرد با واسطة ارمیای پیغمبر می‌دانند یا به ارتباط او با پیامبرانی دیگر اشاره کرده‌اند که هیچکدام ثابت نشده است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تاریخ کیش زرتشت، (ج2، هخامنشیان) مترجم: همایون صنعتی زاده.
2. واکنش غرب در برابر زرتشت، جی، دوش گیمن، ترجمه: تیمور قادری.
3. دین‌ها و کیش‌های ایرانی در دورة باستان، دکتر محسن ابوالقاسمی.
zartsht


نوشته شده در جمعه 88/7/24ساعت 1:9 صبح توسط کوروش فروهر| نظرات ( ) |

babataherbiography:baba taher

 baba taher is known az one of the most reverded and respectable early poets inpersian litrature.most of his life is clouded in mystery.he probably lived in hamadan, the the cpital city of the hamadan province in iran.he was name of baba taher-e Oryanthe nake)    which suggests that hemay have been wndering desvish.legend tells  that poet an illiterate wood cuttermattended lectures at a relgious school,where he was not welcomed by his birth and death are unknown. one source indicated that he died 10919

source:magzaine. pilares


نوشته شده در پنج شنبه 88/7/16ساعت 11:50 عصر توسط کوروش فروهر| نظرات ( ) |

که وی کام کویستان بالنده ی کام دارستان

به زمانی خوی ناخوینیت بو خوی بال ناوه شینیتگل تقدیم شما 

گه لی کورد له ریشه ونته وی  ئاریان له بوسه ربولندی به پیاوی ژیان

 له گه ل نینه وا و له گه ل بابلا شه ری بوو که دوژمن له شاخ دا تلاگل تقدیم شما


 له تیرو که وانی ده ترسا مه غوول / نه به ردانی کورد بوون هه مووی شیری غوول

بپرسه له سه ردار(گزنفون) که هات /هه تاکو کیکی به کوروش بکاتگل تقدیم شما


نوشته شده در دوشنبه 88/7/13ساعت 10:46 صبح توسط کوروش فروهر| نظرات ( ) |

هردوت در روایت خویش از تاریخ ماد، تصویری حاکی از وجود حکومتی کاملاً هم‌بسته و سازمان‌یافته در ماد و از زمان «دیوکس» Deioces ـ که او را بنیادگذار پادشاهی ماد معرفی می‌کند ـ عرضه می‌دارد و از تشکیل گارد شخصی، تأسیس شهر و کاخ پادشاهی، برقراری تشریفات درباری و اتحاد قبایل پراکنده‌ی ماد به دست وی سخن می‌گوید [هرودت: پیرنیا، ص2ـ 181؛ وحیدمازندرانی، ص80 ـ 79]. اما این تصویر با واقعیت‌های موجود هم‌خوانی ندارد. باید توجه نمود که متون وقتِ آشوری، دیَ‌اوکو (Daiaukku) را ـ با فرض این که Deioces هردوت را منطبق بر او بدانیم ـ صرفاً حاکم یکی از شهرهای سرزمین مانا و هم‌دست اورارتوها می‌داند که در پی یک لشکرکشی قاطع، بازداشت گردید و اقدامات شورش‌گرانه‌ی وی خنثا شد [کمرون، ص115؛ گیرشمن، ص85؛ زرین‌کوب، ص86؛ پیرنیا، ص176]. هم‌چنین از ارتباط این فرد با خاندان پادشاهی ماد (اووخشتر و ارشتی‌وییگَ) در منابع پیش از هردوت (مانند متون آشوری) اثری نیست. تنها می‌توان چنین گمان کرد که اقدام «دی‌اوکو» (باز به فرض این که او با Deioces روایت هردوت منطبق باشد) بر ضد قدرت آشور و در هم‌دستی با دولت اورارتو، ده‌ها سال پس از وی، کرداری قهرمانانه به شمار آمده و پس از تعالی شخصیت وی تا حد قهرمانی ملی و اسطوره‌ای برای مادها، در نقش و مقام «سر‌ـ‌‌ دودمان» خاندان سلطنتی ماد نهاده شده و جای گرفته است.
به نظر می‌رسد آن چه در باره‌ی نهادهای تمدنی و حکومتی مادها در متون تاریخی (هردوت و پس از وی) روایت شده است، تصویری متعلق به هخامنشیان و پارس‌ها باشد که سپس به تن و قامت مادهایی که روزگارشان گذشته بود، پوشانده و بازسازی شده است [بریان، ص 93]. آن چه از متون آشوری - که اسنادی معاصر با دوران مادها هستند - برمی‌آید، آن است که مادها از سده‌ی نهم تا هفتم پ.م. نتوانسته بودند چنان پیش‌رفتی بیابند که سبب هم‌گرایی و اتحاد و سازمان‌یافتگی قبایل و طوایف پراکنده‌ی ماد بر محور یک رهبر و فرمان‌روای برتر و واحد - که بتوان وی را پادشاه کل سرزمین‌های مادنشین نامید؛ آن گونه که هردوت «دیوکس» را در همان ابتدا چنین می‌‌نماید - شده باشد [بریان، ص 94]. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشی‌های پرشمار خود به قلم‌رو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» (حاکمان مستقل شهرهای مختلف) روبه‌رو بوده‌اند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمین‌های مادنشین [بریان، ص 94؛ کمرون، ص8-137؛ زرین‌کوب، ص90-87].
از سوی‌ دیگر، ضعف تمدنی و حکومتی مادها زمانی آشکارتر می‌شود که بدانیم حفاری‌های باستان‌شناختی انجام یافته در سرزمین‌های مادنشین چنان آثار عمده‌ای را به دست نداده است که بتوان آن‌ها را با قاطعیت، نشان ویژه‌ی تمدن و حکومت «ماد» دانست. به سخن دیگر، از کاخ عظیم دیوکس در هگمتانه (چنان که هردوت مدعی است)، از کاخ‌های سلطنتی شاهان مادی، از شهرها، دژ‌ها، بایگانی‌های دولتی و هر آن چه که یک دولت توانا و یک تمدن پیش‌رفته باید داشته باشد و می‌تواند نشانه‌ی وجود یک دولت متمرکز مادی باشد،‌ تاکنون اثری به دست نیامده است. امروزه نیز بسیاری از گورهای صخره‌ای واقع در کردستان و کرمانشاه و آذربایجان، مانند: دکان داوود، فخریکا، شیرین و فرهاد، قیزقاپان، کل‌داوود، کورخ و کیج و… که در گذشته به دوران مادها منسوب شده بود، اینک متعلق به عصر سلوکیان یا اوایل اشکانیان دانسته می‌شود [بویس، 1375، ص128ـ117؛ کخ، ص338].
اما مجموعه اقامتگاه‌های متعلق به قرن هفتم پ.م. که در پی کاوِش‌هایی در تپه‌های «گودین»، «نوشی‌جان»، و «باباجان» (در قلم‌رو سابق مادها) شناسایی گردیده‌اند [سرفراز و فیروزمندی، ص71ـ51] نیز تصریحی به وجود یک پادشاهی واحد و متمرکز مادی نمی‌کند؛ چرا که به نظر می‌رسد همه‌ی آن‌ها مراکزی متعلق به فرمان‌روایان محلی بوده‌اند که در قرن ششم پ.م. به محل‌هایی فقیر و دچار تصرف عدوانی تنزل کرده‌اند؛ و البته این امر نمی‌تواند الگو یا نشانه‌ی وجود یک دولت شکوفا و قدرت‌مند مادی در آن عصر باشد. اما توسعه و تحولی که در آغاز باعث رشد این گونه مراکز محلی شده، در واقع معلول و نتیجه‌ی خراج‌ستانی‌های آشور و تقاضاهای بازرگانی بوده است. با این حال، این توسعه دقیقاً از آن رو که به تقاضاهای آشوریان بستگی داشت، با فروپاشی امپراتوری آشور در اواخر سده‌ی هفتم پ.م. به پایان رسید. در نتیجه معقول است نتیجه‌گیری شود که مادها در آن عصر هرگز از حد کنفدراسیون سست قبیله‌ای فراتر نرفته‌اند؛ چون فاقد انگیزه‌های اساسی و منابع سازمان‌یافته‌ی یک امپراتوری بزرگ بودند [کورت، ص 4-31].
واقعیت آن است که در زمان «فرورتی»‌ (
Khshathrita – Fravarti) [که در تاریخ هردوت دومین پادشاه ماد دانسته می‌شود] دولتِ ـ فرضی ـ ماد چیزی جز اتحاد سیاسی و نظامی چند شهر یا قبیله‌ی ماد و مانا و کیمری نبود و برای پادشاه آشور، «فرورتی» فقط سرکرده‌ی شورشی شهر «کرکشی / Karkashshi» (واقع در نزدیکی همدان کنونی) بود که با متحدان‌اش چند شهر وابسته به آشور را در زاگرس تهدید و غارت می‌کرد و قصد شوراندن سران دیگر شهرها را علیه دولت آشور داشت [کمرون، ص135] و سرانجام در ضمن یکی از نبردهای جسورانه و بلندپروازانه‌ی خود کشته شد و نیروهای‌اش تماماً پراکنده گردید.
اما اقدام برجسته‌ی مادها در سرنگونی امپراتوری آشور (به همراه بابلی‌ها) بایسته می‌کرده است که دولت ماد دارای منابع درخوری برای تدارک سپاهی توانا و سازمان‌یافته باشد و این منابع نیز بی‌گمان حاصل خراج‌ستانی‌های ماد از شهرهای آباد زیر فرمان آن و نیز حاصل دادوستدهای بازرگانی با آسیای میانه و نظارت آن بر شاه‌راه تجاری خراسان بزرگ بوده است. اما با این حال سپاه ماد کم‌تر توانایی‌های درخشانی از خود نشان داده است؛ چنان که دست‌آوردهای آن از عملیات سرنگونی آشور بسیار کم‌تر از بابل بود و از سوی دیگر، نبردهای ماد نیز با کادوسیان و پارت‌ها [کتزیاس: پیرنیا، ص214] و لیدیه و پارس، بدون کسب پیروزی بوده است.
همچنین، هردوت در تاریخ خود مدعی است که مادها از زمان «فرورتی» توانسته بودند پارس‌ها را فرمان‌بردار و باج‌گزار خود نمایند (وحیدمازندرانی، ص 80) و نبرد پارس و ماد را نیز حاصل خیزش کورش علیه این سلطه‌گری توصیف می‌کند. بر پایه‌ی این روایت و چندین اشاره‌ی دیگر، برخی پژوهش‌گران سخت بر این گمان افتاده‌اند که پارس‌ها دیرزمانی تحت فرمان و سیطره‌ی دولت ماد بوده و بسیاری از الگوها و روش‌ها و نهاد‌های فرهنگی و تمدنی و سیاسی و حتا معماری خود را از مادها آموخته و برگرفته‌اند. جدای از این که هیچ سند باستان‌شناختی مستقلی در دست نیست که به این نفوذ و سلطه‌ی فرضی مادها بر پارس‌ها تصریح کند، بل که بر اساس آن چه در بالا گفته شد، دانسته‌های صریح کنونی، برخلاف تصویرسازی و ادعای مورخان یونانی و لاتینی، نشان می‌دهد که دولت ماد در بخش عمده‌ای از تاریخ خود، دولتی ضعیف و پراکنده و در حد اتحادیه‌ای از قبایل مادی و بومی - و به لحاظ این ویژگی - فاقد نهادهای پای‌دار و ریشه‌دار حکومتی و تمدنی بوده است؛ بنابراین نمی‌توان تصور نمود دولت پارس – که به شتاب، ساختارهای حکومتی و تمدنی ایلامیان را فراگرفته و نهادینه ساخته بود، و قلم‌رو آن نیز نخست در چنبره‌ی نفوذ و کشاکش ایلام و آشور و بابل قرار داشت - نهادها و سازوکارها و الگوهای حکومتی و تمدنی خود را از مادها برگرفته و میراث‌ بُرده، و یا باج‌گزار و فرمان‌بُردار دولت ماد باشد. بررسی جامع تاریخ و فرهنگ و جغرافیای ایران را در دوران ماد می توان به اعتباری مشکل ترین و پیچیده ترین بخش از دورانهای تاریخی این سرزمین به شمار آورد. وجود نظریه پردازیهای پژوهشگران مختلف که هر یک در زمینه أی خاص ، چون زبان شناسی ، نژادشناسی ، دین شناسی و… صاحب نظر بوده و از دیدگاه خود با موضوع برخورد کرده اند از یک سو ، و نیز نظرات پژوهشگرانی که کار خود را متوجه بخشهای خاصی از مجموعه جامعه ایران هزاره اول ق.م. ، مانند ایلامیان ، ماناییها ، اورارتوها و یا تمدنها و دولتهای همجوار چون آشور و بابل ساخته اند ، از سوی دیگر عامل موثر در ایجاد پیچیدگی و دشواری مسیر پژوهش گردیده است . این پیچیدگی بدان جهت است که عمده این پژوهشگران کوشیده اند تا هر چه بیشتر بر موضوع مورد نظر خود تاکید کنند و با مرزبندیهای بسیار مستحکم ، به هر بخش به عنوان واحدی مستقل در تمامی ابعاد بنگرند . عجیب آنکه با ورود به دوران هخامنشی ، این نحوه برخورد به میزان غیر قابل تصوری دگرگون گردیده و با نگاهی جامع و فراگیر به آن برخورد شده است .
اما ، با توجه به اینکه دانش باستان شناسی در این مورد بیشتر و بهتر از علومدیگر می تواند اظهار نظر کند ، در کل بررسیهای این دوران باستان شناسی نقش عمده و اساسی بر عهده ندارد.

منابع نوشته کهن مربوط به دوران ماد ، به زبانهای گوناگون مانند بابلی ، آشوری ، ایلامی ، اورارتویی ، پارسی باستان ، اوستایی ، ارمنی قدیم ، عبری قدیم ، یونانی ، لاتینی ، آرامی و … می باشند که به دلیل تنوع آنها ، و مشکلات فراوان در خواندن کامل برخی از این زبانها و انجام نگرفتن یک بررسی تطبیقی بر روی آنها نمی توان بهره لازم را از این منابع گرفت . از سوی دیگر ، در نوشته های آشوری با توجه به همجواری آن سرزمین با ایران در دوران ماد و تعداد فراوان کتیبه های به جای مانده در آن زبان که به اعتباری باید بیشترین اطلاعات را درباره این دوران در برداشته باشند ، از سال سی ام قرن هفتم پیش از میلاد به بعد هیچ چیز درباره ماده ها وجود ندارد .
در میان نوشته های مختلف ، بیش ازهمه رساله مختصر هرودوت است که با وجود همه ایرادهای وارد بر آن، آگاهیهای قابل ملاحظه ای درباره مادها به دست می دهد، به ویژه درباره دوران مهم شکل گیری و گسترش آن دولت یعنی زمانی که منابع آشوری آن را مسکوت گذارده اند .
در قرنهای آغازین هزاره اول پیش از میلاد تا زمان استقرار دولت قدرتمند ماد در دهه آخر قرن هفتم ق.م. در بخش وسیعی از شمال ، غرب ، جنوب غربی و قسمتی از جنوب فلات ایران ، با نام قومها و دولتهایی چون مانایی ها ، سکاها ، کاسپی ها ، اورارتوها ، کاسی ، ایلامیها ، سومریها ، پارسها و … برمیخوریم که در جریان درگیریهای منطقه غرب فلات ایران بین خود و یا با آشوریها – به عنوان حکومتهای منطقه ای و قومها و طایفه های قدرتمند – حضوری فعال داشته اند . در همان هزاره اول ق.م. برخی از این قومها را با نامهای دیگری که از پیشینه ای بسیار کهن در منطقه برخوردار بودند ، می خواندند ، چنانکه " اورارتوییان" و مردم ماننا ، ماد را " گوتی " می نامیدند .
گوتی ها در کنار لولوبی ها ، میتانیها ، ایلامیها ، کاسی ها و کاسپی ها از جمله ساکنان کهن فلات به شمار می رفته اند که با نام و آثار آنان از هزاره سوم پیش از میلاد ، در منطقه آشنا هستیم .
 برای شناخت جامع فرهنگ و تمدن دوران ماد که تاثیری بنیادین بر دورانهای بعد و به ویژه عهد هخامنشیان گذارده است ، آگاهی بر وضع این اقوام و دولتهای منطقه ای گریز ناپذیر می باشد . به ویژه آنکه گروهی از تاریخ نویسان بر حسب گرایشهای خاص خود درباره اصل و منشاء هر یک از این قومها و منطقه حکمروایی، زبان و تمدن و رویدادهای مربوط به آنان ، به گونه ای مطلب را عنوان کرده اند که خواننده بدون توجه به موقعیت جغرافیایی آنان و وسعت حوزه اقتدارشان چنان می پندارد که هر یک به صورت جزیره ای جدا از دیگران و با اصل و منشئی متفاوت ، صاحب فرهنگ و تمدنی از ریشه ویژه و مستقل بودنده اند. ولیکن در اصل، عمده آنان اقوامی بوده اند که در منطقه هایی نه چندان وسیع – در مجاورت هم – هر یک در زیر چتر قدرتهای سیاسی قومی و قبیله ای خود – توانسته بودند حکومتهای محلی کوچک یا متوسطی را تشکیل دهند .
شکی نیست که قدرتهای چون ایلامی ها، کاسی ها و میتانی ها در طی دورانی طولانی از توانمندیهای فراوان سیاسی و تمدنی شکوفا برخوردار بوده اند . چنانکه اورارتوها از حدود 900 ق.م. نزدیک به سه سده توفیق یافتند که به مرحله ایجاد یک دولت مطرح با آثاری ارزشمند در منطقه برسند و با نیرویی چون آشور، درگیر شوند .
 حال، با این مقدمه جا دارد تا مرور کوتاهی بر چگونگی حضور و زندگی و پیوندهای برخی از این اقوام نامدار منطقه داشته باشیم . اقوامی که از آخر سده هفتم ق.م. به بعد ، از وحدت و اجتماع آنان گسترده ترین و مقتدرترین دولت زمان به نام دولت ماد پدیدار گشت . دولتی که معرف فرهنگ و تمدنی شکوفا ، با برخورداری از یکدستیها ، هماهنگیها و پیوندهای چشمگیر است. حسنلو در جنوب دریاچة رضاییه، قرار گرفته است. نام این مکان تاریخی برای باستان‌شناسان خارجی بسیار خوب شناخته شده است. ازسال 1956 هیأت حفاری امریکایی ازطرف «موزة دانشگاه پنسیلوانیا» و «متروپولیتن موزیوم نیویورک» تحت ریاست روبرت دایسون مأموریت یافته است در مکان تارخی حسنلو کاوش کند. تاکنون هشت بار هیأت مزبور دراین مکان کاوش‌های دقیقی بعمل آورده است. برای این کاوش‌ها بنیاد «کورکیان» در نیویورک و دانشگاه «کانساس» و «موزة شاهی اونتاریو» در «تورونتو» در کانادا، «اکسپلوررزکلوب در نیویورک» و «نشیونال ساینس فوندایشون» (بنیاد ملی علوم) نیز با هیأت کاوش‌کنندة مزبور همکاری مادی نموده‌اند. من نام این مؤسسات را مخصوصأ‌برای این بردم تا دانسته شود چگونه مؤسسات بخش‌های خصوصی در کشورهای پیشرفته علاقمند به کشفیات تاریخی درایران و در هرنقطه از جهان‌اند. منظور اصلی هیأت ازاین کاوش‌ها این است که تاریخ ناحیة حسنلو و دره‌های اطراف «سلدوز» و«اشنو» را که در اوایل هزارة اول پیش از میلاد بارها مورد تجاوز پادشاهان آشوری قرار گرفته مطالعه و بررسی نمایند. درزیر دیوارهای ساختمان دو طبقه‌ای که در داخل حصارهای این قلعه قرار داشت و در نتیجة آتش‌سوزی روی هم ریخت آثار بسیار گرانبهایی مانند زینت‌آلات زرین و جام‌های طلا بدست آمد که نشانه‌ای ازاین است که ساکنان از قلعه از خانوادة امیر مقتدری بوده‌اند که دراین ناحیه در اوایل هزارة اول پیش ازمیلاد حکومت میکرده و از بیم لشکر کشی‌های پادشاهان آشوری که در مجاورت سرزمینشان حکومت میکرده‌اند قلعة مستحکمی بنا نموده و خود و خانواده‌اش را در پناه آن قرار داده است. پادشاهان آشور بارها ازاین نوع قلعه‌های مستحکم با دیوارهای ضخیم و بلند که بدست آنها ویران شده سخن رانده‌اند و قلعة‌حسنلو یکی از آنهاست.       جالب‌ترین چیزی که درکاوش‌های حسنلو بدست آمد جام زرینی است که درمیان استخوان‌های یه نفر پیدا شد که درحال فرار بوده‌اند و دیوار بلند قلعه رویشان خراب شده بود. این جام درسال 1958 دراین مکان از زیر خاک بیرون آمد و به تنهایی نشان داد که حسنلو یکی از مراکزی است که در اوایل هزارة اول پیش از میلاد مورد سکونت مردم ثروتمند و پرهنری بوده است که نوشیدن در جام‌های زرین و همراه داشتن زینت‌آلات قیمتی برایشان امری عادی بوده و همین اشیاء‌گرانبهاست که نظر پاشاهان آشوری را به خود جلب کرده و موجب ویرانی خانه‌هایشان گردیده است. تعدادی از باستان‌شناسان اعتقاد دارند که این نواحی در اوایل هزارة اول پیش ازمیلاد مورد سکونت اقوام «پارسوآ» بوده که بارها پادشاهان آشوری در سالنامه‌های خود نام آنان را برده‌اند و عاقبت مغلوب آشوریان گردیده جزو قلمرو حکومت آنان گردیده‌اند .

آقای پروفسرو گیرشمن در کتاب «مادوپارس» که بزبان فارسی بوسیلة بنگاه ترجمه و نشرکتاب منتشر شده است تصور مینماید که این «پارسوآ»ها همان اقوام «پارس‌ها» هستند که بعدأ بطرف ناحیة خوزستان حرکت مینمایند و شاهنشاهی هخامنشی را بوجود میآورند. آقای دیاکونو دانشمند شوروی در کتاب «مادها» که بوسیلة کریم کشاورز ترجمه و از طریق بنگاه ترجمه ونشر کتاب منتشر شده است با این نظریه موافق نیست.

عده‌ای دیگر از باستان‌شناسان، مانند آنرده گدار، نیز اعتقاد دارند که این نواحی در اوایل هزارة اول پیش از میلاد مورد سکونت «مانّایی»ها بوده که نامشان در تورات ذکر شده و از نژاد آریایی نبوده‌اند.

این مطلب را نیز نباید از نظر دور داشت که درهمین زمان‌ها بنابر نویسندگان یونانی و بعضی منابع دیگر، مادها دراین سرزمین‌ها تسلط داشته‌اند. و باز،‌با اینکه مطلب پیچیده‌تر میشود باید بخاطر بیاوریم که درهمین اوان اقوام «سکایی» و حتی «کیّمری» نیز دراین حدود رفت‌وآمد داشته‌اند

 نوشته شده توسط:خانم شیخی

 منابع:
ـ بریان، پیر: «تاریخ امپراتوری هخامنشیان»، ترجمه‌ی مهدی سمسار، انتشارات زریاب، 1378
ـ بویس، مری: «تاریخ کیش زرتشت»، جلد سوم، ترجمه‌ی همایون صنعتی‌زاده، انتشارات توس، 1375
ـ پیرنیا، حسن: «تاریخ ایران باستان»، انتشارات افراسیاب، 1378
ـ زرین‌کوب، عبدالحسین: «تاریخ مردم ایران»، (ایران قبل از اسلام)، انتشارات امیرکبیر، 1373
ـ سرفراز، علی‌اکبر و فیروزمندی، بهمن: «مجموعه دروس باستان‌شناسی و هنر دوران تاریخی»، تدوین حسین محسنی و محمدجعفر سروقدی، انتشارات مارلیک ـ جهاد دانشگاهی هنر، 1373
ـ کخ، هایدماری: «از زبان داریوش»، ترجمه‌ی پرویز رجبی، انتشارات کارنگ، 1376

hasanloo


نوشته شده در پنج شنبه 88/7/9ساعت 10:28 عصر توسط کوروش فروهر| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5